شعر (خدم نوشتم)
·
1400/03/29 18:27
· خواندن 1 دقیقه
من مسافری دور از سرزمین فراموش شده در قلب توعم
خانه ای که سالها برایم بود به یکباره ویران کردی
آواره ام
آواره ی کوچه پس کوچه های تنهایی
با خانه هایی سیاه و سفید
مردمانی نه چندان خوشایند
آری من مسافری فراموش شده ام